نوشتن در شرایط امروز جامعه ما بسیار مشکل است. این سختی جنبههای بسیار گستردهای دارد: از محدودیت در انتخاب موضوعات و انواع و اقسام خطوط قرمز و آستانههای تحملهای پایین گرفته تا انتظارات جامعهای که در میان انواع و اقسام وبنوشتههای رنگارنگ فارسی دنبال جوابی برای سوالات و دغدغههای بیشمار خود است. بخشی از این محدودیتها مربوط به نحوه بیان مطالب و "چگونه نوشتن" است، اما بخشی دیگر به "چه نوشتن" و هدفی که نویسنده برای خود در نظر گرفته باز میگردد؛ کشمکش بین اینکه نویسنده چیزی بنویسد که جامعه میخواهد بشنود با اینکه چیزی بنویسد که احساس میکند جامعه لازم است بشنود، هرچند چندان برایش شیرین و باب میل نباشد.
این دغدغه برای من هم مطرح بوده است، خصوصا با توفان اتفاقات تلخ و شیرین یک سال گذشته بعضی وقتها احساس میکردم نکند نوشتن از تحلیل تاریخ و تفکر در مسایل ریشهای غافل شدن از دغدغههای روز جامعه باشد. جامعهای که در این یک سال گذشته هزینههای بسیاری برای آرمانهای خود پرداخته است. شاید عدهای بر این عقیده باشند که بهترین کار تولید مطالب آتشین و دمیدن بر تنور احساسات و زنده نگه داشتن شور جامعه باشد، اما هرچه بیشتر میگذرد بیشتر یقین پیدا میکنم که رسالت مهمتر تزریق شعور، تفکر و عقلانیت به جامعه ایرانی است. مسلما دیدگاه من این نیست که خود را فراتر از عقل جامعه فرض و بخواهم به جای آنها فکر و به آنها رهنمود بدهم، بلکه نیاز اساسی جامعه ایران را فاصله گرفتن از رویکرد احساسی و عاطفی و تجربه نوع دیگری از کنش و واکنش مبتنی بر منطق و عقلانیت و نگاهی عمیقتر به مسایل و معضلات و ریشهیابی برای آنها میدانم. وبلاگ اتاق فکر بهانهای برای تمرین این منش است.
فکر میکنم ما ایرانیها در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از فقدان منطق و احساسگرایی خود خوردهایم. رویکردی که سبب شده همیشه در فضای دو قطبی عشق و نفرت سرگردان باشیم و در این دنیای سیاه و سپیدی که برای خود میسازیم هیچگاه به سرمنزل مقصود خود نرسیم. دنیایی که از طنز تاریخ جای نمادهای سیاه و سپید آن برای ما به راحتی قابل تعویض است، دنیایی که فاصله بین "درود بر مصدق" آن با "مرگ بر مصدق"اش به کوتاهی یک صبح تا بعد از ظهر باشد. در این فضا و عادات جامعه ما نوشتن بسیار سخت میشود. همیشه عقیده داشتهام دوای درد جامعه ما نگاهی انتقادی به تاریخ و شناسایی اشتباهات و کجرویها و اصلاح آن در زندگی تکتک افراد جامعه است؛ جامعهای که استعداد عجیبی در تکرار اشتباهات خود به درازای هزاران سال دارد. اگر همیشه دلیل یا توجیهی برای این تکرار مکررات وجود داشته، ثبات نسبی دنیای امروز فرصتی مغتنم برای تامل و اصلاح است.
شاید ما بواسطه این دنیای عشق و نفرتمان یکی از خطرناکترین ملتها برای رهبران و مصلحین اجتماعیمان باشیم. ملتی که علاقه وافری به بتپرستی و بلکه بتسازی و سپس بتشکنی و نابودسازی از خود نشان میدهد. سناریوی تکراری جامعه ایرانی شامل دو پرده است. ابتدا در پرده عاشقانه با تلاش و کوشش بسیار بزرگان جامعه را با انواع و اقسام توصیفات اغراقآمیز و تملقات چرب و شیرین میسازیم و میپردازیم. در پرده عاشقانه خوبیها بیش از آنچه هست بزرگ میشود و انتقادات به شدت با انواع و اقسام ترفندها و برچسبهای شفاهی و کتبی سرکوب میگردد، در این پرده به دلیل علایق شخصی ما هر انتقادی به غرضورزی شخصی و عقدههای فردی تعبیر میشود؛ چنانکه در انتهای پرده اول خود فرد نیز به این باور میرسد که موجودی بینقص و خدایگونه است. ما او را چنان کور و کر و از واقعیات جامعه و روزگار دور میکنیم که خودش اسباب سقوط خودش را فراهم کند. در پرده نفرت فرد مزبور آماج انواع و اقسام توهینها و تحقیرها قرار میگیرد. خوبیهایش دیده نمیشود و بزرگنمایی نقاط ضعف و حتی چسباندن بدیهای نداشته به او به یکی از تفریحات روزمره ما تبدیل میگردد.
شاید بتوان یکی از دلایل این مساله را در راحتطلبی ما ایرانیها جستجو کرد. اینکه همیشه به جای تلاش و به جان خریدن زحمات و رنجهای ناگزیر برای پیشرفت، دنبال سوپرمنها و قهرمانان شکست ناپذیری میگردیم که به جای همه ما تلاش کنند و یک شبه ما را از فرش به عرش برسانند. برای همین از بزرگانمان اسطورههایی برای عاشق شدن میسازیم و وقتی با رفتار غلطمان و به دلیل ضعفها و محدودیتهای طبیعی بشریشان ما را یک شبه به مدینه فاضله نمیرسانند، سرخورده و متنفر میشویم. راه علاج این درد کهنه را عطار نیشابوری چند سده پیش در منطقالطیر خود جلوی پایمان گذاشته است. دستهای از مرغان برای یافتن سیمرغ افسانهای راهی کوه قاف میشوند و پس از مراحل سخت و دشوار سی تن از آنها به کوه قاف میرسند. آنها در پایان راه درمییابند که سیمرغ افسانهای خود آن سی مرغی هستند که با طی مسیر کمال و همبستگی میتوانند به اسطوره بدل شوند. ما نیز باید روزی بپذیریم که هیچ کس قرار نیست به جای ما زحمت بکشد. پس آستین همت بالا بزنیم و از خود شروع کنیم، با تمرین تمام ویژگیهایی که از دیگران انتظار داریم: گذشت، مهربانی، تساهل و تسامح، نقدپذیری و هزاران شعار زیبایی که دوست داریم ما حرفش را بزنیم و دیگران به آن عمل کنند. برای بزرگان و مصلحین اجتماع خود نیز همراهانی صبور، واقعگرا، ناقد و ثابت قدم باشیم.
به امید روزهای بهتر ...