اتاق فکر

بشینیم یه خرده فکر کنیم

اتاق فکر

بشینیم یه خرده فکر کنیم

ما و تاریخ

نسل جوان امروز شیفته و شاید به نوعی دل‌مشغول تاریخ و گذشته ایران است. این را می‌شود از حجم انبوه وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های مرتبط با تاریخ و فرهنگ ایران و نیز جریان گسترده‌ منازعات و مباحثاتی که در فضای جامعه و نیز فضای مجازی در جریان است به خوبی مشاهده کرد. اینکه ریشه اصلی حساسیت فوق‌العاده ما به تاریخ و گذشته چیست بحث عمیق و مفصلی است؛ اما به نظر می‌رسد مشکلی که این وسط پیش آمده این است که ما در تاریخ گم شده‌ایم، یعنی این وسط نمی‌دانیم از تاریخ واقعا چه می‌خواهیم. هدف ما از این همه جستجو در تاریخ چیست؟ اینکه سردرگم هر دفعه به یک گوشه از تاریخ ایران دست بیندازیم و آن قسمتی از آن را که دوست داریم آنطور که دوست داریم روایت و تحلیل کنیم بیشتر به رفتاری بیمارگونه شبیه است. این برای هر دو بخش سپید و سیاه تاریخ صادق است.

هدف ما از نقل بخش‌های روشن و پرافتخار تاریخ کشورمان چیست؟ میخواهیم اسباب تفاخر ما در بین سایر ملل باشد؟ اگر منظور از این تفاخر نوعی پز دادن مدرن و روشنفکرانه باشد سرانجام آن می‌شود روزگار الان ما که با تکراری شدن حرفهایمان می‌رویم دنبال انواع جعلیات و تحریفات تا بازارمان از رونق نیفتد و حرفمان خریداری داشته باشد؛ در عین حالی که مقایسه روزگار کنونی ما با آن روزها بیشتر کاریکاتوری غمبار است. اینکه فکر کنیم تنها حرف زدن از آن روزها مرهمی بر دردهایمان است خوش‌خیالی است زیرا کافی است دوباره چشممان به امروز جامعه بیفتد تا سرخوردگی‌هایمان بیش از پیش شود. باید ترسید از اینکه تاریخ‌خوانی برایمان نوعی باده‌گساری شود تا در پناه مستی آن فراموش کنیم که امروز چه هستیم و کجا هستیم. جنبه دیگر این رویه این است که وقتی اینقدر بگوییم ما چنین بودیم و ما چنان بودیم فکر می‌کنیم که ریشه بزرگی روزگاران کهن به دلیل «ما» بودن ما بوده است؛ یعنی شکوه و افتخار تاریخی به جای آنکه زاییده منش و روش‌های ما باشد ریشه در خون ایرانی و ژنتیک ما دارد. اینگونه هم افتخارات‌مان را لوث و بی‌ارزش می‌کنیم و هم بر لبه پرتگاه نژادپرستی قدم می‌زنیم.

هدف ما از روایت بخش‌های تاریک و تلخ تاریخ چیست؟ می‌خواهیم تنها با مزمزه کردن تلخ‌هایش نفرت‌ها را زنده نگه داریم و برای همیشه تاریخ از همه (اسکندر، عرب‌ها، مغول‌ها، روس‌ها، انگلیسی‌ها و ...) متنفر باشیم؟ نفس این تنفر چه دردی از ما دوا می‌کند؟

پیشنهاد: بیاییم به تاریخ کاربردی‌تر نگاه کنیم. از جنبه عاطفی به همین میزان بسنده کنیم که روزهای خوبمان به ما اعتماد به نفس بدهد که توان بزرگ بودن و بزرگی کردن را داریم. سپس از تاریخ بخواهیم که منش بزرگ بودن و روش بزرگی کردن را به ما یادآوری کند؛ چیزی که امروز بیش از همه چیز فراموشش کرده‌ایم. در برخورد با روزهای تلخ تاریخ نیز بجای آنکه از دیگران متنفر شویم به یاد این جمله ویل دورانت بیفتیم که: «هیچ ملتی از بیرون مغلوب نشد مگر آنکه پیش از آن از درون از هم پاشیده بود». سپس به جای نفرت بیندیشیم و با شناسایی خطاها تلاش کنیم تا دوباره به بیراهه نرویم، همیشه مقصر اصلی جایی در بین اخلاق و رفتار و عملکرد خود ما مخفی شده ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد