اتاق فکر

بشینیم یه خرده فکر کنیم

اتاق فکر

بشینیم یه خرده فکر کنیم

ما و حقیقت‌های ناخوشایند

روز یکشنبه اول خرداد از طرف دانشکده اقتصاد و مدیریت و انجمن فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف بزرگ‌داشتی برای دکتر علینقی مشایخی موسس دانشکده اقتصاد و مدیریت برگزار شد. استقبال خیلی خوبی از مراسم شده بود و با بسیاری از بچه‌های نسبتاً قدیمی‌تر دانشگاه تجدید دیدار کردیم. اتفاق خوب برگزاری یک بزرگ‌داشت آبرومند و صمیمی برای یکی از بزرگان دانشگاهی کشور (آن هم از نوع واقعی و اصیلش، فارغ‌التحصیل ممتاز MIT و صاحب‌نظر مطرح جهانی در حوزه System Dynamics) آن هم در حین خدمت و پیش از بازنشستگی بود. کسی که در دوران خدمتش دو رشته تحصیلی (مهندسی سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی و MBA)  و دو مرکز پژوهشی و دانشگاهی (موسسه عالی آموزش و پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه و دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف) را در ایران راه‌اندازی کرده و با کمک همکارانش بانی تربیت چندین نسل از افراد موثر و نخبه در طول سه دهه برای کشورش بوده است. 



به واسطه حق استادی که ایشان بر گردنم دارد بسیار مشتاق شرکت در این بزرگ‌داشت بودم. علیرغم تعداد زیاد سخنران‌ها (حدود 10 نفر) جذابیت صحبت‌ها باعث می‌شد که جلسه زیاد خسته‌کننده نباشد. در میان انبوه سخنرانی‌ها چند نکته بسیار قابل تامل بود:

1- در ابتدای برنامه کلیپی درباره دکتر مشایخی پخش شد. در این کلیپ بخشی از سخنان دکتر در همایش فارغ‌التحصیلان نخستین دوره ورودی‌های دانشگاه در سال 89 نیز نشان داده شد. سخنانی که در آن دکتر مشایخی برخی از اشکالات و نقاط ضعف فارغ‌التحصیلان شریف را بر می‌شمرد که شاید مهمترین آنها فاصله گرفتن فضای فکری و دغدغه‌های بچه‌های دانشگاه از فضای عمومی جامعه بود.

2- یکی از سخنران‌های جلسه مهندس محسن خلیلی بود. پیر صنعت ایران با بیش از 60 سال سابقه صنعتی که علیرغم کهولت و رنجوری ناشی از سرطان حنجره که صدایش را از او گرفته بود، برای ادای احترام به دکتر مشایخی در این جلسه حاضر شده بود. لابلای صحبت‌هایش پر بود از نصیحت‌هایی به ما نسل جوان‌تر؛ اینکه انتقام پایانی ندارد و خطابش به جامعه دانشگاهی که می‌گفت راه و مسیر شما درست است اما لحن غلطی را انتخاب کرده‌اید؛ اینکه بیشتر در شباهت معنایی و تفاوت لحن و تاثیر "بشین" و "بفرما" و "بتمرگ" بیندیشیم.

3- پس از پایان سخنرانی‌ها نوبت به خود دکتر مشایخی رسید. ایشان در صحبت‌هایش به نکته بسیار مهمی اشاره کرد؛ به نقطه ضعفی مهم و عدم وجود یک توانایی اساسی. اینکه ما در برخورد با یک واقعیت ناخوشایند با آن قهر کرده و از آن فاصله می‌گیریم. این امر سبب می‌شود تا توان تاثیرگذاری بر واقعیت‌های جامعه را از دست بدهیم. او پیشنهاد می‌کرد واقعیت‌ها را بپذیریم و با آنها دوست شویم تا بتوانیم آنها را شناخته و سپس بر آن تاثیر گذاشته و تغییرش دهیم. منشی که خود او عملاً مروجش بوده است. نمونه آخر آن هم داستانی است که سال قبل برای دانشکده اقتصاد و مدیریت پیاده کردند و قصد انحلالش را داشتند. اما ایشان و تیم دانشکده به جای هرگونه موضع انفعالی و جار و جنجالی که ماجرا را به بن‌بست و نقطه غیر قابل بازگشت برساند، به قول خود دکتر با این حقیقت ناخوشایند (جریانی که به دنبال حذف و تضعیف علوم انسانی است) دوست شدند و طی جلساتی با وزارت علوم چنان قوی از دستاوردهای دانشکده اقتصاد و مدیریت دفاع کردند که نه تنها بحث انحلال منتفی شد بلکه خودشان اذعان کرده بودند که اگر قرار باشد دوره‌های مشابهی در دیگر دانشگاه‌ها برقرار گردد می‌بایست بر مبنای الگوی دانشگاه شریف باشد. شاید این پایان راه نباشد و این موضع ظاهری و موقتی باشد اما برخورد درست طرف مقابل را خلع سلاح کرده و در موضع انفعال قرار می‌دهد.

از کنار هم قرار دادن این تکه‌های پازل شاید بتوان دید بهتری به نسبت به نارسایی‌ها و ضعف‌های جامعه دانشگاهی و روشنفکران جامعه پیدا کرد. قشری که هر روز بیش از گذشته از توده جامعه، دغدغه‌ها و منطق فکری‌اش فاصله می‌گیرد و در فضایی فانتزی در ژست‌های روشنفکرانه و ظواهر شیک مرتبط با آن غرق می‌شود. این فضا سبب می‌شود که عملا قشر نخبه و تحصیل‌کرده ما از فهم و حل مشکلات جامعه عاجز باشد. دسته‌ای در برخورد با شرایط نامطلوب جامعه و سیستم حاکم کلا موضع انفعالی گرفته و ترجیح می‌دهند تا بازگشت شرایطی نسبتا مطلوب به کنج عافیتی بخزند و یا اینجا خود را سرگرم می‌کنند و یا عطای وطن را به لقایش می‌بخشند. دسته دیگری هم که بنای تعامل و تاثیر و تغییر دارند چنان از موضع بالا و انتقام‌جویانه برخورد می‌کنند که امکان هرگونه تاثیر و تغییری ذاتا از بین می‌رود. بسیار اندک‌اند امثال دکتر مشایخی که با روی گشاده و سعه صدر تنها به فکر بهبود شرایط کشور باشند. شاید این مساله به توان پایین تعامل مثبت در جامعه ما برمی‌گردد. دسته‌ای در برخورد با طرز فکر مخالفی که حاکم و در راس قدرت است، ریاکارانه و منفعت‌جویانه خودشان و عقایدشان را انکار می‌کنند و در پی تاییدها و تملق‌ها می‌خواهند منافعشان را حفظ کنند. دسته‌ای دیگر چنان در برابر عقاید مخالف سرشار از انرژی منفی و نفرت هستند که نه زحمت شناخت آن را به خود می‌دهند و نه رویکرد اصلاحی نسبت به آن پیدا می‌کنند. متاسفانه بیشتر ما نمی‌توانیم خودمان باقی بمانیم و در عین حال تاثیر مثبتی و مفیدی بر واقعیات ناخوشایند جامعه خود بگذاریم. این توانایی است که برای دستیابی به آن احتیاج به تمرین و ممارست بسیار داریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد